عهد،زمین،فراموشی
دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۴ ب.ظ
در حالی که رویش به سمت دیگری بود به انسان گفت:
من به تو همه چیز می دهم به شرط آن که وقتی به آنجا رفتی از یادم نبری.
انسان پذیرفت و قول داد که چنین خواهد بود.
اما وقتی پایش به زمین رسید انگار کس دیگری شده بود.
اینگونه بود که تاریخ انسان بر سنگ فراموشی این وعده بنا شد.
حکمت چهره بر کشیدن او این بود. زمین وعده ها را فرسوده می کرد و زمان خاکسترش را به هیچستان می سپرد. او چیزی را می دانست که دیگران نمی دانستند.
پس باقی خود را در زمین رها کرد تا عهد را بیاد بیاوراند.
پ ن : شک ندارم سخت تر و خوش تر از دوران تو نخواهد بود. باشد که باشم. در کنارت نه روبرویت
- ۹۴/۰۳/۱۱