لرزه نگار

یادداشت های آن لاین من

لرزه نگار

یادداشت های آن لاین من

فراتر از افق های بشری؛ همسطح خیابان < داستان >

پنجشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۰۲ ب.ظ

_اگر من به تو راست قضیه رو نگفته باشم چی؟ می دونی اونوقت یه جورایی سرت کلاه رفته! این طور نیست؟

_هووم...ممکنه این طور باشه اما بیا ببینیم من این وسط چی از دست دادم و شما چی بدست آوردید؟ من داشتم راه می رفتم که شما از ناکجاآبادی که من نمی دونم کجاست و البته خیلی هم برام مهم نیست که دقیقا کجاست، سر در آوردید و گفتید وضعتون خرابه و نیاز به کمک دارید. و من جدای از اینکه فرض رو بر صداقت و عدم صداقت شما بگذارم و بخوام دربارتون قضاوت کنم به خودم نگاه کردم و گفتم من اگر به این موجود کمک نکنم قسمتی از انسانیتم رو از دست می دم. می دونید من به افقی فراتر از نیاز ظاهری شما، به انسانیت بشر نگاه کردم و بهتون کمک کردم!
_اما تو نمی تونی همینجوری...
_صبر کنید عزیز دل. مساله قبل از اینکه کمک به شما باشه کمک به خودم بود. برای من انسانیتم مهمتر از این بود که شما در راه مونده باشی یا نباشی. شاید بظاهر خود خواهی بنظر بیاد اما باور بفرمایید مساله مهمیه و فهم و عمل اینجوری کار هر کسی نیست عزیز جان! این که انسانیت رو تو اوج نگه داریم مهمترین چیزه.
_خب بنظرت اینکار تو باعث نمی شه خیلی ساده لوح و احمق به نظر بیای؟ هر کسی از راه برسه و مثل من از تو درخواست کمک کنه و تو هم بدون در نظر گرفتن راست و دروغ حرفش، بهش کمک کنی چون می خواستی انسانیت خودت، نه نه، انسانیت بشر رو نجات بدی؟
-من ترجیح میدم انسانی ساده لوح باشم تا خودخواه. هیچ بدی ای بالاتر از تکبر نیست دوست خوب من.
_که این طور....خب اگر ساده لوحی تو باعث بشه که یکی دیگه انسانیتش رو از دست بده چی؟
_شما می خوایید بگید که من با کمک کردن به یه گدا ممکنه انسانیتش رو نابود کنم؟ من فقط به ندای قلبم گوش دادم. من دارم به اون کمک میکنم و شما میگی انسانیتش رو نابود میکنم؟ بنظرم این اوج بی انصافیه شماست! ببخشید بی احترامی نباشه اما شما واقعا گدا هستید یا بنده سرکار هستم؟
_نه سر کار نیستی جناب. من آدم نیازمندی هستم اما لزوما کودن نیستم. اما ببین چی می خوام بگم؛ اگر آدمایی مثل جنابعالی تو جامعه زیاد بشن انوقت گداهایی مثل من باید از در و دیوار این شهر بالا برن. چرا؟ چون همیشه یه مشت خوش قلب وجود دارن که فقط دنبال حفظ انسانیت خودشون هستن و از این بیشتر چیزی رو نمی بینن. 
_شما انتظار دارید من اینقدر سنگ دل باشم که از کنارشون بگذرم و باهاشون مثل یه نیمکت یا یه درخت برخورد کنم؟ دوست داشتید همین الان با خود شما این برخورد رو می کردم؟ببخشید ولی به نظرم دارید بشدت اشتباه می کنید. شما مسائل رو با هم قاتی می کنید. من وضعتون رو درک میکنم اما ضمن پوزش باید بگم که فشار فقر نباید باعث بشه مسائل بی ربط رو این طور به هم وصل بکنین.
_نه داداش جان واسه فشار فقر نیست.اون درک کردنت رو هم من توش شک دارم اما بگذریم. ببین من میخوام از یه جایی بالاتر از افق های انسانی بشری یا بشرهای انسانی ...نمی دونم همون که خودت گفتی...باهات صحبت کنم.
_مسخره می کنید؟
_هه..نه بابا! گوش کن فقط. اینقدر حساس نباش... تو دوست داری همیشه این موجودات رو تو خیابون ببینی تا بهشون کمک کنی یا دوست داری برای همیشه وضع اینا هم مثل خودت خوب بشه با عزت و احترام تو این خیابونا راه برن؟
_ااا...خب؟!
_ها؟ چی شد؟ آب روغن قاطی کردی؟ طبیعی داداشم. داری می افتی تو سر بالایی...
_بله؟
_هیچی بابا...می دونی آدما همیشه دنبال راه حل ساده ترن. چرا؟ چون راه حل درست سختره خب! من یه گدا رو تو خیابون می بینم و بهش کمک می کنم. با این کار هم وجدانم راحت می شه و هم می تونم تا دفعه بعدی و گدای بعدی انسانیتم رو تمدید کنم.
_بنظرم خود این حرکت کم چیزی نیست که اینطور سخیف دربارش صحبت می کنید!
_آره کم چیزی نیست.فقط من الان مدتیه حس پارکومتر دارم بره تمدید شارژ انسانیت شماها.آقا من یه سوال برام پیش اومده؛ تا کی اون انسانیتی که ازش داری صحبت می کنی قراره تو همین مرحله باقی بمونه؟ یه عمره وقتمون رو سر همین مرحله حروم کردیم و همه اینا تقصیر پولدارا بوده نه بد بخت بیچاره هایی مثل من! شما که اون بالا حالشو بردید ما این پایین اخ و تف نصیبمون می شه فقط!
_من احساس می کنم الان به شما بدهکار هم شدم. بنظرم دارم وقتم رو اینجا تلف می کنم. 
_آهان ببین! ببین!..منظورم همینه ها. می دونی اگر شماها حوصلتون یکم بیشتر از این بود الان وضع اینطوری که می بینی نبود؟
_ببینین اگر به کمک بیشتری نیاز دارین این پول رو...
_مرد حسابی مسخره کردی منو؟ دارم باهات حرف می زنم. پولتو بذار جلو آیینه دو تا شه!
_خیلی خب جناب آقای دانای ندار اگر با بنده امری ندارید از محضرتون مرخص شم!!!
_صبر کن! من حرف آخرم رو می زنم اگر غیر منطقی بود می تونی غیر از لگدی که تو ما تحتم می زنی، یه تف هم تو صورتم بندازی و بری. قبول؟
_بفرمایید.فقط زود تمومش کنید!
_باشه زود...اگر یه بار برای همیشه پولدارا و اونایی که دستشون به دهنشون می رسه به خودشون سختی می دادن و مشکل رو اساسی حل می کردن دیگه نیاز نبود تا تیر و ترکشون که شما باشی،تو قرن بیستم...
_بیست و یکم!
_باشه بابا...دیگه نیاز نبود تا تیر و ترکشون که شما باشی تو قرن بیست و یکم، پول خرد نثار گداها و پا برهنه ها بکنن. اگر پولدار ها یه نمه حوصله داشتن و مشکل بدبختا را مشکل خودشون می دونستن الان همه با هم یه جایی بودیم خفن تر از اون افق های انسانی بشری و از این جور مزخرفات. می دونی جناب من خسته شدم اینقدر این ور خط منتظر نشستم تا یه آدم عاقل بالاتر از خط فقر پیدا کنم. نمی دونم چرا اکثر پولدارا عقل درست و حسابی ندارن! ما این پایین داریم تاوان گشادی شما رو می دیم بخدا...
_ مردک بی ادب! حرف دهنتو بفهم. شما موجودات واقعا پر رو هستین
_چی شد؟ کجا رفتی؟ بیا بابا. اردنگی رو بی خیال شدی؟ تف چی؟ حداقل تف رو بنداز تو صورتم بلکه خنک شی یکم...تو هم مثل بقیه شون...هه هه ...راستی یادت نره بهم مدیون هستیا!


  • صادق لطفی زاده

نظرات (۲)

  • مهدی پورحسینی
  • خیلی جالبه ، از اون موضوعای مجهولیه که به دلیل مبهم بودن احتمالا خیلی بهش نمیپردازن،البته یه بحث حاشیه ای فراتر از افق های بشر...به این متن ها چی میگن؟داستان که نیست،دلنوشته و خاطره و مقالم که نیس...؟
    پاسخ:
    برخی داستان ها می تونن فقط مکالمه بین دو نفر باشن. یا بهتر بگم..داستان میتونه در مکالمه دو فرد بروز پیدا کنه
    اگه کمک مالی در حد توان بکنیم کار اشتباهی هست؟
    راه درستش چیه از نظرتون؟
     
    متن یه ریزه گنگ بود
    پاسخ:
    سلام
    بله متن کمی گنگه..و تقریبا هدفمند هم این طور بوده
    طبق موازین دینی ما باید در حد توانمون به ابن سبیل ها و مستمندان و غیره کمک کنیم
    منتها خیلی اوقات ما توانمون رو سانسور میکنیم و در حد مثلا یه هزار تومنی ته جیبمون کوچیکش میکنیم
    ببینین پیامبرا اومدن که عدالت اجتماعی رو بر قرار کن..یه جورایی شکایت شخص گدا به اون مرد ثروتمند کمک کننده اینه که این قضیه قرن هاست که ادامه داره و هنوز هم این عدالت بر قرار نشده و عمده تقصیر بخاطر سستی انسان ها برای برقراری عدالت اجتماعی بوده که وضع بشر الان اینطوره
     در ضمن درباب کمک به متکدی و مستمند و فرق اینا مراجع تقلید بحث های خوبی دارند که میتونین به اونا مراجعه کنین
    مثلا مرحوم حاج آقای خوشوقت میگفت به این گداهای خیابونی کمک نکنین.چون اینا شغلشون همینه
    کمک واقعی شاید اینطور باشه که مثلا اگر کسی اومد گفت آقا من از شهرستان اومدم و نیاز به دارو دارم و غیره...بجای اینکه همونجا پول بهش بدین بهتره وقت بگذارین و برین کارای پزشکیش رو انجام بدین
    خب این یکم سخته اما باور کنین طبق موارد امتحان شده کاشف به عمل اومده این هم یه جور دیگه از تکدی گری حرفه ای بوده :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی