یک سوال ساده ویرانگر
رفیقی داشتیم که تعریف می کرد که فامیلی داشتند که عادت داشت بچه های کوچک فامیل را با یک سوال ویران کند. مثلا در مهمانی او را گیر می آورد و می گفت خب عمو بزرگ شدی می خوای چه کاره بشی؟ و اون بچه مظلوم از همه جا بی خبر هم با خوشحالی که کسی آدم حسابش کرده جواب می داد که مثلا مهندس یا دکتر یا هر چی
و بعد نوبت آن سوال ویرانگر بود: "خب که چی؟" و بچه شروع می کرد جواب های ساده دادن و بعد در مقابل هر جوابش دوباره سوال خب که چی قرار می گرفت و کم کم کار بچه به هنگ کردن می کشید
هر چند نگاه این فامیل رفیق ما کمی تلخ و ناامید کننده بود اما ارزش زندگی آدما در مقابل همین سوال "خب که چی " و تسلسل اون نمایان می شه
درس میخونی؟ که چی؟
میخوای فوتبالیست شی؟ که چی؟
میخوای مهندس شی؟ که چی؟
و الی آخر.
این سوال ساده بشدت به آخر قضیه کار داره. آخر این کاری که داری انجام می دهی. آخر این عمری که داری و نمی دونی تهش کجاست؟ امروز، فردا، پس فردا؟
این سوال بشدت به "آخرت" گیر میده. حالا میتونی اون رو آخَرت بخونی یا آخِرت!
راستش را بخواهید از یک سنی به بعد آدم ها می ترسند که خودشون رو با این سوال مواجه کنند چون ممکن هست به قیمت زیر سوال رفتن کل زندگیشون تمام بشه.
خوبه که تا آدم فرصت داره تکلیف خودش را با این سوال مشخص کنه وگرنه رکب بدی از روزگار خواهد خورد.
باید با این سوال مواجه شد:
خب که چی؟
پ ن : برای فهم ساده تر مخاطب می تونین سوال رو این طور اصلاح کنین: خب بعدش چی؟
:)
- ۹۳/۱۲/۲۶