لرزه نگار

یادداشت های آن لاین من

لرزه نگار

یادداشت های آن لاین من

در حال حرکت فکر کن! وای نستا

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۶ ق.ظ

دیشب با یکی از رفقای عزیز جایی دعوت بودیم برای افطاری. بخاطر عدم برنامه ریزی درست، کمی زود تر از موعد رسیدیم! و چون با اکثر جمع آشنایی نداشتیم ترجیح دادیم کمی قدم بزنیم تا دم افطار وارد مراسم شیم و خودمون رو از تعارفات الکی راحت کنیم.

در حین قدم زدم رفیق ما (که البته حق استادی هم به گردن ما داره) میگفت ببین صادق الان ما ذهنمون پره از این همه کارایی که دیدیم حالا هر چی بخواییم بزنیم میشه یه آشی از اونا..واقعا چیکار باید بکنیم؟

من که داشتم شارژ تموم می کردم و کلا دیگه حوصله این حرفا رو نداشتم(چند سالی هست حوصله این حرف ها رو دیگه ندارم!)گفتم ببین من ترجیح میدم حرکت کنم و کار تولید کنم. حتی اگر غلط هم از آب در بیاد حداقل دستاوردش بره من و حتی بره بقیه اینه که ما با یه گونی کار اشتباه مواجه هستیم و حالا بهشون نگاه می کنیم و می گیم خب، این نه!...هوووم... این هم نه! اصلا همشو بریز دور! اما تا وارد قضیه نشیم حتی اینا رو هم نداریم.

گفت آره اما باید خیلی فکر کرد رو این قضایا

گفتم آره اما در حال حرکت فکر کردن. وای نستا! وقت برای هر دو تای این کارا بصورت مجزا نیست.باید با هم پیش ببریمشون.


پ ن 1: میدونم حرف ها بالا حتما مخالفان محترم و نیمه محترمی داره اما می شناسم کسایی رو که تنبلی خودشون رو پشت یه سری حرف های آوینی مابانه پنهان میکنن و همچنان با پز روشنفکرانه میگن اصلا مگه سینمای دینی هم داریم؟ و از این جور حرفا...

من نمی دونم داریم یا نه..اما قطعا به دنیای ناشناخته ها سفر میکنم و اونجا حتما پیدا میکنم که آیا سینمای دینی یا همچین چیزی داریم یانه.در ضمن توی راه حتما بهش فکر هم میکنم.

:)

پ ن 2: قطعا سطور بالا منافی تفکر و عقل نیست!!(برای دوستانی که عادت دارن نتیجه رادیکال از متن ها بگیرن)


  • صادق لطفی زاده

نظرات (۳)

  • میلاد سلیمیان
  • فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ
    وقتی از کاری فراغت پیدا کردی یعنی کارت تمام شد، تازه قامت راست کن، یعنی شروع کن به کار بعدی...
    توقف وجود نداره...
    در راه پیشرفت توقف ممنوعه... خود شگفتی ممنوعه... غفلت ممنوعه... اشرافی گری ممنوعه... لذت جویی ممنوعه...
    آن روزی که ملت ایران به قله برسد دشمنیها تمام خواهد شد... دشمنیهای خباثت آلود به پایان خواهد رسید...
    ما تا آن روز فاصله داریم... 
    حرکت را باید بی وقفه ادامه بدیم...
  • یک دوست (از نوع غیرحقیقی)
  • اول سلام
    برادر من چرا همه چیو قاطی میکنی سطور اول چه ربطی به سینمای دینی داشت . بعد حرفهای اوینی از کی رفته جزو روشنفکری؟ بعدتر اونا که شما میگی کلال یه کتاب از اوینی میخونن و راه میفتن تو کوچه وخیابون از حرفای راننده تاکسی های بیچاره ایراد میگیرن . بعدترتر خواهشا خوهشا برای رو وقتی میخوای عامیانه ومحاوره ای بنویسی بره ننویس برا بنویس .بعد تر تر تر به نظرم بحثی که که مطرح کردی ربطی به فرایند تعقل نداره وکسایی که این فکرو درباره یاداشت بالا میکنن میخوان از طریق نقد نوشته های خلق الله خودی نشون بدن مثل من این کار هم دقیقا مثالی از همینی که گفتی یکی نیست بگه ادمایی که انقدر ایراد میگیرید خوب خودتونم یه چیزی بنویسید ببینیم چه جوری مینویسید.القصه این مبحث پیرامون بحث خوداگاهی وناخوداگاهی در هنر است ولا غیر و پر واضح است که دیدن اثار دیگری ونقد ان وتحلیلش  ما را از ناخوداگاهی به سمت خوداگاهی سوق میدهد که به تبع خطراتی دارد.
    بعد ترترترتر خیلی مخلصیم
    پاسخ:
    :)
    سلام دوست باحال من
    من با کل حرف هات مواقم
    خوش باشی
    سلام. خیلی موافقم. به نظر من شیطون عاشق این واستادن و فکر کردنه تو هر زمینه ای، تا راحت بتونه کمی هم که شده حواسمونو پرت کنه و همون مقدار کم هم که شده  سرعتمون رو کم کنه ورسیدن به هدف رو برامون به تاخیر بندازه
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی