لرزه نگار

یادداشت های آن لاین من

لرزه نگار

یادداشت های آن لاین من

چیزی شبیه بیوگرافی

دوشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۴۱ ب.ظ

این مطلب به درخواست جارچی سایت کانون دانش پژوهان نخبه نوشته شده. کانون نخبه قسمتی از زندگی ما بوده و گریزی هم ازش نیست!

به نظرم یکی دو جای متن رو سعی کردن تلطیف کنن اما ایرادی نیست. به کلیت متن صدمه ای نزدن. و البته طبق روال همیشگی،قطعا متن با مقداری غلط املایی همراه که طبیعیه. در صورت نبود خبر بدید :)
و اما متن: 
باید اعتراف کنم من رو هم مثل اکثر اعضای کانون دانش پژوهان با فوتبال گول زدن! البته من از این موضوع شکایتی ندارم چون اگر غیر از این می بود مجبور بودم به عنوان یه المپیادی وارد کانون بشم و خب این خطر بزرگی بود که از بیخ گوشمون گذشت!

داستان فشرده زندگی این حقیر این گونه بود که در فضایی مخلوط از هنر و طراحی و مهندسی و ...عمر میگذروندیم و دست روزگار ما رو وارد مدرسه استعداد های درخشان کرد و تا آخر دوره پیش دانشگاهی در خدمتشون بودیم. من یه مشکل اساسی تو مدرسه تیزهوشان داشتم: من با ریاضی اونجور که اونا میخواستن ارتباط بر قرار نمیکردم .من حالم از شیمی بهم میخورد و از فیزیک فقط بعضی از قسمت هاش رو دوست داشتم. تو تیزهوشان همه رو با خط کش ریاضی فیزیک می سنجیدن و ما هم معمولا ته صف بودیم.بله تا مدت ها فکر میکردم مشکل از من و امثال منه. فکر میکردم که من خنگ ترین آدم روی کره زمین هستم و بذارین اینجور بگم که انگار هر کس درسش بهتر بود آدم فهیم تر و درست تر و خوب تری بود و ما هم تبهکار و هفت تیر کش! اما بعد ها فهمیدم که مشکل ازسیستم آموزشی مملکت عزیزمونه که فرصت بروز استعدادهای مختلف رو به بچه ها نمیده و مثل یه جوجه کشی ریل آموزش و پرورش رو توری چیده که همه یه ریخت ازش بیرون بیان.
به هر ترتیب سر خواننده محترم رو درد نیارم.در دوران دبیرستان که با سختی و مشقت زیاد خودم رو آلوده فضای فنی کرده بودم درونم اژدهایی آروم آروم در حال بیدار شدن بود و پیش دانشگاهی به هشیاری کامل رسید! وسط پیش دانشگاهی به این نتیجه رسیدم که من آدم دنیای ریاضیات نیستم.من باید به سمت هنر رجعت کنم! یادم هست که وسط کلاس دیفرانسیل نقاشی میکشیدم و این کارم باعث ناراحتی شدید رفقام شده بود. اونا تو سفینه ریاضی نشسته بودن و با ناراحتی به من طوری نگاه میکردن که انگار تو خلا هستم و ماسک اکسیژنم رو نزدم! تنها راهی که میتونست من رو به فضای هنری برسونه رشته معماری بود.من هم معطل نکردم و با لطف خدا معماری دانشگاه هنر قبول شدم.
البته یه نکته ای رو باید الان بگم که خیلی مهمه: خوب یا بد در اون زمان مشاوره ها به گونه ای بود که حرف حرف مشاور بود! و من هم چون میدونستم که انتخاب هایی که کردم قطعا از طرف مشاورین مورد مخالفت قرار میگیره اون سه روز رو کانون نیومدم! نمیتونستم اجازه بدم چیزی رو که بهش رسیده بودم ازم بگیرن.من میخواستم لحظه های زندگیم رو به اختیار خودم رقم بزنم و مسئولیت همه خطاها روی دوش خودم باشه. نه مثل برخی که بعد ها میگفتن فلانی ما رو مجبور کرد یا اون گفت یا هرچی مثل این! به نظر آدم باید مثل مرد مسئولیت همه بخش های زندگیش رو به عهده بگیره. والحمدلله خدا لطف کرد و این بار خطر مهندس شدن از بیخ گوشمون گذشت!
بعد از گذشت نزدیک به هشت سال هنوز در وادی هنر دست و پا میزنیم. تمام تلاشم رو کردم که وارد شغل دولتی نشم. چون این فضا ظرفیت زیادی در کشتن استعداد هنری داره. شغلم آزاده و امیدوارم بقیه هم به این برسن که تنها راه نجات خودشون و کشورشون اینه که به سمت کار خصوصی برن. و برای این کار باید از دریای خون و عرق گذشت.
الان که به گذشته نگاه می کنم میبینم یکی از بزرگترین لطف هایی که به من شد این بود که در دوران نوجوانی فهمیدم چه چیزی درونم هست. حالا بهش میگفتن استعداد علاقه یا هر چی، مهم نبود.مهم این بود که من اونو درون خودم دیدم!من احساس میکنم هر کس باید تا قبل از وارد شدن به جریان های واقعی وجدی زندگی سریعتر به این "چیز" برسه. باید به درونش نگاه کنه و ببینه چی تو چنته داره. اگر احساس گنگی میکنه و نمیتونه درون خودش رو بخونه اشکالی نداره. هجرت کنه و بره بگرده ببینه به درد چی میخوره.
برای من ناراحت کنندست که دوستم بعد از تموم کردن دوره دانشجویی میاد میگه من از رشته ام خوشم نمیاد و دوست داشتم مثلا کار هنری بکنم و حرف هایی از این قسم. رفقا تمام توانتون رو بگذارین تا ببینین قراره تو این عالم دقیقا چه نقشی رو بازی کنین. میدونین یکی از دلایلی که کار این نمایش بزرگ رو به درازا کشونده اینه که خیلی از آدما نقششون نمیدونن و دنیا باید معتل باشه تا یکی بیاد و جای اونا اون نقش رو بازی کنه.
رفقا زندگی یه کارت هدیه است که یه بار بیشتر نمیشه ازش استفاه کرد. هر قدر هم که به جلو تر میریم دور برگردون های زندگی دورتر میشن و اصلاح پشیمانی ها -نمی گم غیر ممکن اما- سخت تر میشه
اگر میخواید بعد از دوره دانشجویتون مسئول زدن یه دکمه تو سد کرج باشین و یا مسئول شمارش ماشین هایی که از محفظه رنگ در میان همین جوری درستون رو بخونین و مدرکتون رو بگیرین.اما اگر میخوایین دنیا رو بترکونین ریسک بکنین! به نظرم حتی تو رشته های مهندسی این ظرفیت عظیم وجود داره. ببینید این ما آدما هستیم که باید آبرویی به رشته های دانشگاهی بدیم و متحولشون بکنیم نه این که رشته های دانشگاهی آبرویی برای ما باشن. اگر برای کلاس گذاشتن یا در آمد مالی میخوایین یه رشته رو تو دانشگاه انتخاب بکنین بدونین که دارین قدم تو راه خطرناکی میگذارین. من معتقدم هر کس تو این دنیا این ظرفیت رو داره که تو یه چیز خاص نفر اول عالم باشه. حالا یکی دزد میشه یکی دکتر یکی هم آمپولزن. مهم پیدا کردن اونه (البته اگر آدم ،آدم باشه هیچ وقت نفر اول دزدای عالم نمیشه!)
تو این مسیر به دو چیز نیاز دارین: شناخت درونی و توکل عظیم و راسخ به خدا
عالم منتظر بیدار شدن ما و آزاد شدن ظرفیت های ماست.پس پرواز کنید.


پ ن : از اونجایی که پیش بینی میکنم بعد از خوندن این متن عده ای فکر ترک تحصیل به ذهنش بزنه لازم دیدم یه بیانیه بدم:
بنده به هیچ عنوان مخالف درس خوند نیستم و اتفاقا اون رو توصیه هم میکنم! و در مورد رشته های مهندسی هم باید بگم: بعله...اون ها هم رشته های خوبی هستند!

  • صادق لطفی زاده

نظرات (۲)

  • مجید جانبزرگی
  • منم مهندسی خوندم.
    اما بعد از حدود 2.5 سال کار در رشته مرتبط با مکانیک، رهاش کردم و الان هنرجوی سینمای جوان تهران هستم.(نمیدونم عاقبتمون چی میشه،چون الان دیگه کسب درآمدی ندارم)
    مکانیک خیلی خوبه و رشته ای هستش که قدرت و ثروت زیادی میتونه برای یه مملک بیاره.
    ولی من زیاد دنبال افزایش مهارت و اطلاعات توی این زمینه نبودم(انگیزه ای نداشتم.)
    پاسخ:
    سلام
    ایشالا موفق باشین تو این عرصه
    و راستشو بخواین باید از دریای خون و عرق بگذرین
    امیدوارم زنده بمونین :)
  • میلاد سلیمیان
  • باید اعتراف کنم من رو هم مثل اکثر اعضای کانون دانش پژوهان با فوتبال گول زدن! البته من از این موضوع شکایتی ندارم چون اگر غیر از این می بود مجبور بودم به عنوان یه المپیادی وارد کانون بشم و خب این خطر بزرگی بود که از بیخ گوشمون گذشت!
    از همون اول طوفانی شروع کردینا... اینجاش یاعلی داشت
    یاعلی
    پاسخ:
    :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی