حالا که باران زده
زندگی هایمان خیلی مکانیکی شده است .یعنی بشدت منتظر و معطل علل های مادی شده ایم برای پیشرفت اتفاق ها و انتظاراتمان و برای برنامه ریزی هایمان.
باران که نمی بارد حتی برای باریدنش دعا هم نمی کنیم و حالا که باران زده حتی دیگر خیلی یادمان نیست که باید شکری هم بکنیم. آرام آرام سر رشته های نشانه های عالم ماده رو با عالم غیب از دست داده ایم در عین مسلمان بودنمان. این آیات برای ما تبدیل شده اند به عوامل طبیعی. زلزله و سیل و طوفان تبدیل شده اند به بلایای طبیعی. به همین راحتی -با تغییر چند کلمه و با با کلاس کردنشان-نشانه ها را کشته ایم.
نمی دانم مشکل از زندگی شهری هست یا فلسفه غرب یا هر چی؟ یا از اخبار هواشناسی و یا تلاشی که ما انسان ها کردیم برای به نظم در آوردن رفتار طبیعت و عادت کردن به آن.
اینکه ابرهای بالای سر تهران که قرار است مایه نزول نعمت باشند حالا شده اند سقف نغمت، امری عادت کردنی شده برای ما.
مثلا درباره احمدی نژاد هم موقعی که داشت چِت می کرد و بقولی داشت منحرف می شد قریب به اکثر مومنین برای بهبود وضعیتش دعا نمی کردند و شاید دوست داشتند طبق یک روال سیستماتیک زود تر تبدیل به زد ولایت فقیه و امثال اینها بشود.
به نظرم این دعا نکردن برای دنیای بهبود اطرافمان یک مسئولیت نپذیری خیلی بزرگ هست. آنقدر بزرگ که ممکنه عواقبش دامن خکخ ما را بگیرد.
تتمه:
متن رو اول بصورت محاوره نوشته بودم. نمیدونم چی شد که همه رو درست کردم. شادی اگر نمی شد بهتر بود.به هر حال شده دیگه
- ۹۲/۱۱/۰۸
امام رضا (علیه السلام) فرمودند: بر شما باد به سلاح پیامبران؛ به حضرت گفته شد که سلاح انبیاء چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند اسلحه انبیا دعا است.
[۲] . کافی، ج۲، ص ۴۶۸